خمینی ضد بشر، (روح الله خمینی) در سال ۱۳۲۰ هجری قمری (۱۲۷۹ شمسی) در خمین متولد شد.
مادرش هاجر دختر میرزا احمد از اهالی همین شهر بود. پدرش مصطفی پسر احمد هندی بود.
احمد هندی (پدر بزرگ خمینی) زاده روستای کینتور در منطقه بربنکی در ایالت اوتارپرادش هندوستان بود. او مدتی هم در کشمیر بوده، در فاصله سالهای ۱۲۴۰ تا ۱۲۵۰ قمری به ایران آمد.
ابتدا مدتی در منطقه گلپایگان سکنی نمود. سپس برای مدتی به بغداد رفته و بعد در پوشش سیدی معمم در خمین سکنی گزید. احمد هندی و فرزندش مصطفی به رمالی و جن‌گیری نیز مي‌پرداختند. مهم‌ترین وظیفه مصطفی هندی از سوی حکومت هند ایجاد رابطه دوستی با خوانین بختیاری و رؤسای راهزنان آن منطقه بوده است. امنیت کامل برای کاروان‌های تجارتی انگلیس و عدم امنیت برای کاروان‌های سایر دولت‌های خارجی به وجود آورد.
وی به تدریج با استفاده از امکاناتی که حکومت هند در اختیارش قرار داده بود در نقش یک باج‌گیر تمام عیار در منطقه ظاهر شد. از خوانین منطقه نیز اخاذی می‌نمود. وی از راهزنان نیز سهم می گرفت و امکان فروش اموال مسروقه را برای ایشان در نقاط دیگر فراهم می کرد. خاطرات پسندیده در صفحات ۲۰ تا ۱۱».
کیش و خاندان خمینی
در منطقه شبه قاره هند در بین سیک های هند رسم بوده است که شال هایی به دور سر و کمر خود با رنگ های متنوع از جمله سیاه، سفید، سبز و دیگر رنگ ها می بستند.
پدربزرگ خمینی که از سیک های هندوستان بود و برای انگلیسی‌ها کار می‌کرد و برای آنکه راحت‌تر و آسوده‌تر بتواند با مسلمانان به ویژه شیعیان معاشرت و در میان ایرانیان نفوذ کند به ظاهر مسلمان شد و نام احمد هندی را برگزید و از آنجا که با شال سیاه بر سر بسته شده به ایران و نجف و کربلا رفت و آمد می‌کرد، چون بستن شال و یا پارچه سیاه بر سر (عمامه) نشانه سیادت به حساب می‌آمد. برای همین هم به احمد هندی لقب سید داده شد او را سید احمد هندی می‌نامیدند.
سوابق خمینی ضدبشر
وقتی که خمینی ۲ساله بود، پدرش در مسیر سلطان‌آباد اراک مورد حمله یکی از همراهانش قرار گرفت و به‌قتل رسید. بعدها خانواده او ازجمله پسندیده، به دربار مظفرالدین شاه شکایت می‌کنند و به عین‌الدوله ملتجی می‌شوند تا سرانجام قاتل را قصاص می‌کنند‌.
در سال ۱۳۰۵ شمسی در حوزه قم سطوح عالیه آموزش‌های آخوندی را به‌پایان رساند و در سال ۱۳۱۵ در شمار آخوندهای مدعی اجتهاد بود. مهمترین استاد خمینی همان شیخ عبدالکریم حائری، مؤسس حوزه قم است که به‌گفته آخوند رضا استادی به‌ نوبه خود شاگرد شیخ فضل‌الله نوری بوده است.
خمینی در دوران دیکتاتوری رضا شاه ساکت ماند.
زندگی او در دوران رضا شاه: در آستانه سلطه کامل رضا شاه، نزدیک به دو دهه از انقلاب مشروطه سپری شده بود در این دوران پر از تحول و آشوب، خمینی که سالهای جوانی را می‌گذراند، بی‌اعتنا به سرنوشت شومی که برای مردم ایران رقم زده می‌شد، مشغول درس‌های حوزه بود.
وقتی که رضاخان با ارعاب و تطمیع مجلس پنجم را وادار به پذیرش سلطنت خود کرد، روشنفکران و شخصیت‌های ترقیخواه به‌شدت با آن به مخالفت برخاستند. در ۱۶سالی که رضا شاه مشغول استقرار و بسط دیکتاتوری مخوف خود بود، خمینی با اشراف کامل نظاره‌گر خاموش صحنه بود.
مردی تا سن ۶۰ سالگی در امور سیاسی دخالت نداشت 
اولین اقدام خمینی مقارن ۶۰سالگی‌اش است که علیه برخورداری زنان ازحق رأی، به شاه اعتراض کرد.
علت اصلی مخالفت او با شاه هم همین تصویب مصوبه قانونی مبنی بر آزادی شرکت زنان در انتخابات بود. آنچه سبب شد که او از سایرین پیشی بگیرد، همین اعتراض‌هایش به رژیم شاه در سالهای ۴۱ تا ۴۳ و سپس تبعید او بود. جاذبه اجتماعی مخالفت با «شاه»، خمینی را از وجهه زیادی برخوردار ساخت و از دیگران پیشی گرفت.
سخنرانی او علیه تصویب قانون کاپیتولاسیون در قیام ۱۵خرداد یکی از عوامل مانور انقلاب سفید شاه شد که تبعید او را به ترکیه به‌دنبال داشت. خمینی پس از مدت کوتاهی از ترکیه به نجف رفت. از آن پس خمینی از نظر سیاسی به‌خاطر بی‌عملیش برای یک دوره ای به‌ محاق رفت. ضربه اپورتونیستی به سازمان مجاهدین خلق ایران سبب تقویت جریان راست ارتجاعی پیرو خمینی شد که به رو در رویی با مجاهدین برخاستند و نهایتاً به همسویی با ساواک شاه کشیده شدند.
ربودن رهبری انقلام مردم ایران
خمینی برای ربودن رهبری انقلاب مردم ایران خودرا همگام با سیاست حقوق‌بشر جیمی کارتر نشان داد. با انداختن تحول از مسیر انقلاب، به‌ مسیر انتقال منظم.
با این هدف که ارتش و ساختار اصلی حکومت شاه در خلال انتقال قدرت سالم بماند. خمینی از عراق به پاریس رفت. در پاریس پیام‌های خود را به‌گوش سران قدرت‌های بزرگ غرب که درگوادلوپ گردآمده بودند رساند و به این وسیله انقلاب مردم ایران را به سرقت برد.
بعد از پیروزی انقلاب ضدسلطنتی در بهمن ۱۳۵۷ به سرکوب آزادیها پرداخت. وی به‌دلیل ویژگی‌های فوق‌العاده ارتجاعی و کینه توزی‌اش با نیروهای انقلابی که در فضای سیاسی مسالمت‌آمیز گسترش  پیدا می‌کردند، خیلی زود قولهای خود را که در پاریس و در خلال مصاحبه‌هایش داده بود زیر پا گذاشت و برای خلاص شدن از شر بازرگان و شرکای سیاسی‌اش و به‌منظور آماده‌سازی زمینه‌های سرکوب نیروهای مخالف از جمله مجاهدین خلق ایران، به اشغال سفارت آمریکا اقدام کرد.
به‌ دنبال آن به‌گونه‌یی وحشیانه «سنگر آزادی» یعنی دانشگاه را بست و با کشتار رهبران خلق ترکمن و لشکرکشی به کردستان به سرکوب خلقهای ایران متوسل شد. نهایتاً برای فرار از گرداب بحران‌های داخلی سیاست «صدور انقلاب» به عراق! را پیش گرفت که به جنگ ۸ساله ضدمیهنی منجر شد.
کینه هیستریک نسبت به مصدق
پس از پیروزی انقلاب ضدسلطنتی جمعیت عظیمی راهی احمدآباد شدند. تا به مناسبت سالگرد درگذشت پیشوای نهضت ملی ایران نسبت به او ادای احترام کنند. خمینی مراسم یاد شده را، راه انداختن بزرگداشت و میتینگ «برای هراستخوانی» توصیف کرد.
وی در بیستم دیماه ۵۸ علیه ملی شدن صنعت نفت و پیشوای این حرکت ضد استعماری عقده گشایی کرد و گفت: «آنها می خوان سرپوش بگذارند روی مقاصد خودشان، آن مقاصدی که برخلاف مسیرماست با اسم یک نفری که ملی است. مسیرما نفت نیست. ملی کردن نفت پیش ما مطرح نیست. این اشتباه است. ما اسلام می‌خواهیم. اسلام که آمد. نفت هم مال خودمان می شود. نباید برا یک نفرکه نفت را ملی کرده سینه بزنند».
خمینی با به کشتن دادن تعداد زیادی از جوانان ایران و نابودی سرمایه‌های مردم ایران در تنور جنگ ضدمیهنی و نابودی ایران و ایرانی و همچنین با حکم اعدام مجاهدین و قتل‌عام زندانیان سیاسی در سالهای حکومتش در تاریخ ایران  فاجعه آفرید و داغ ننگ جاویدان بر چهراش خورد.
سرانجام روز ۱۳خرداد ۶۸ خمینی مرد و حیاتش ننگینش خاتمه یافت. با مرگ او «خط امام» حامی و صاحب خود را از دست داد و در برابر جناح مخالف و مردم به‌جان آمده از جنگ و اختناق تنها ماند.    
🙏لطفا به اشتراک بگذارید