سالروز اعدام دکتر حسین فاطمی؛ مردی مثل خورشید
سالروز اعدام دکتر حسین فاطمی؛ مردی مثل خورشید. ۱۹ آبان سالروز اعدام دکتر حسین فاطمی است. او وزیر خارجه دکتر مصدق پیشوای ملی ایران بود. او به دلیل مواضع رادیکال و تندی که علیه شاه و وابستگانش و نیز جبهه ارتجاع داشت، مورد کینه دشمنان زیادی بود. بعد از کودتا علیه دکتر مصدق، دکترحسین فاطمی را بازداشت و اعدام کردند.
نگاهی به زندگی دکتر فاطمی
سیدحسین فاطمی سال ۱۲۹۶خورشیدی در نایین متولد و در ۱۹ آبان ۱۳۳۳ در تهران تیرباران شد. از سال ۱۳۳۱ تا کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ وزیر خارجه دولت دکتر محمد مصدق بود. وی روزنامهنگار و طرفدار حقوق برابر زنان و مردان و پیشنهاد دهنده ملی شدن صنعت نفت ایران بود. دکترفاطمی پس از انتصاب به وزارت خارجه، ابتدا سفارتخانه انگلیس را تعطیل کرد و روابط دیپلماتیک با این کشور را به حالت تعلیق درآورد. در طول۹ ماه دوره وزارت خود دخالتهای دربار در روابط خارجی ایران را کاهش داد. ۸۵ نفر از کارمندان وزارت امور خارجه که متعلق به خانوادههای اشراف قدیم بودند را اخراج کرد.
دکتر حسین فاطمی یکبار از ترور توسط محمد مهدی عبدخدایی از جمعیت فداییان اسلام جان به در برد. در مقطعی به تلاش برای اعلام جمهوری در کشور پرداخت. اما با شکلگیری کودتای ۲۸ مرداد و سرنگونی دولت مصدق او نیز تحت تعقیب قرار گرفت. محمدرضا شاه پهلوی یک روز پس از بازگشت از فرارش به رم گفته بود: «حسین فاطمی هنوز پیدا نشده، ولی به زودی خواهد شد. او بیش از همه توهین و ناسزاگویی کرد… وقتی دستگیر شود، اعدام خواهد شد».
حسین فاطمی تنها کسی بود که بعد از کودتای ۲۸مرداد، به اعدام محکوم شد.
دکتر فاطمی در نقش روزنامنهنگار قلم تندی علیه وابستگان بیگانه داشت: «اقلیت نفتی حق دارد فریاد عدم آزادی از جگر برآورد… آن آزادی که این گروه میخواهند، تأمینش از عهده دکتر مصدق یا هر حکومت شرافتمند و پاک، نظیر او، ساخته نیست. اینها، آزادیِ دزدی و غارت و چپاول میخواهند… اگر شما زالوهای اجتماع ضد مصدق نباشید… مردم هرگز تا به این درجه ابراز اعتماد و اطمینان و علاقه به پیشوایان ملی خود نمیکردند».
فاطمی و کودتای ۲۵ مرداد
شب کودتای ۲۵ مرداد۳۲، دکتر فاطمی و دو تن دیگر از اعضای دولت مصدق توسط گارد شاه دستگیر شدند. در یورش گارد به منزل دکتر فاطمی، همسر او نیز دستگیر شد. پس از بازداشت سرهنگ نصیری، رئیس گارد سلطنتی، که حامل فرمان عزل دکتر مصدق بود، توطئه کودتای ۲۵مرداد خنثی شد و شاه به بغداد گریخت.
عصر همان روز ۲۵مرداد، در میتینگی که در میدان بهارستان تشکیل شد، دکتر فاطمی در سخنرانیاش، خواستار لغو نظام سلطنتی شد. در سرمقاله باختر امروز، نوشت:
«دربار در تمام طول ده سال اخیر قبله گاه هر چه دزد… هرچه واخورده اجتماع بوده… و از همه بدتر، تنها تکیهگاه خارجیان و نقطه اتکای سفارت انگلیس، این دربار گند و کثیف بوده است. دیگر باید به دوازده سال توطئه… دوازده سال اَغراض و شهوات اجنبی خاتمه داد… بیاعتنایی به سرنوشت میلیونها مردم تا همینجا کافی است».
دستگیری
دکتر فاطمی پس از کودتای ۲۸ مرداد۳۲، مخفی شد. دولت نظامی زاهدی برای پیداکردن او جایزه تعیین کرد. فاطمی در روز ۶ اسفند۳۲، در خانهای در میدان تجریش (کوچه رضایی) دستگیر شد. به فرمانداری نظامی (شهربانی) برده شد و نصیری، بی درنگ، با بیسیم دستگیری فاطمی را به شاه، خبرداد.
دکتر فاطمی در روی آخرین پله شهربانی بود که یازده نفر چاقوکش، که با دو جیپ پلیس از محلههای سیدنصرالدین و سنگلج به محل آورده شده بودند، به او یورش بردند. این گروه به سردستگی شعبان جعفری، که به شعبان بیمخ معروف بود، اجیر شده بودند که او را جلوی شهربانی ترور کنند.
وقتی چند ضربه چاقو بر پیکر دکتر فاطمی فرود آمد، خواهرش سلطنت فاطمی از راه رسید و خود را سپر برادر کرد. چند ضربه دیگر چاقو بر پیکر او وارد شد و در کنار پیکر برادرش، بیهوش به زمین درغلتید. فداکاری خانم سلطنت فاطمی، برادرش را، موقتاً، از مرگ نجات داد.
دکتر فاطمی تا تیرماه ۱۳۳۳ در بیمارستان شماره یک ارتش بستری بود. سپس، در حالی که هنوز زخمهایش خونچکان بود، به زندان لشکر۲ زرهی برده شد. در آنجا برخی از سران جبهه ملی، مانند دکتر شایگان، دکتر صدیقی، مهندس رضوی نیز زندانی بودند.
محاکمه
در هفته آخر مرداد۳۳، در حالی که دکتر فاطمی از زخمهایی که بر پیکر داشت، به شدت رنج میبرد و خون استفراغ میکرد، محاکمهاش در دادگاه ارتش آغاز شد. او را با برانکارد به جلسات دادگاه میبردند. محاکمه او بصورت مخفی بود.
دکتر فاطمی پیش از محاکمهاش در نامهای به دکتر مصدق نوشت: «آرزو دارم که نفسهای آخر زندگیام نیز در راه نهضت و سعادت هموطنانم باشد… در دادگاه ما میتوانیم بسیاری از حقایق را فاش کنیم، داغ باطله بر کُنسرسیوم و حامیان او بزنیم… یا مثل ریاحی طلب عفو و بخشش کنیم… زیر بار شِق آخری، هرگز، بنده نخواهم رفت».
اعدام خورشید
سحرگاه روز چهارشنبه ۱۹آبان ۱۳۳۳، دو مامور برای اجرای حکم اعدام به سلول دکتر فاطمی در زندان لشکر ۲زرهی رفتند. آزموده از دکتر فاطمی خواست اگر وصیتی دارد بگوید.
دکتر فاطمی بدون واهمه از مرگی که تا چند لحظه دیگر به سراغش میآمد، در پاسخش، گفت: «آری، مرگ حق است و من از مرگ ابایی ندارم؛ آن هم چنین مرگ پرافتخاری. من میمیرم که نسل جوان ایران از مرگ من درس عبرتی گرفته و با خون خود از وطنش دفاع کرده و نگذارد جاسوسان اجنبی بر این کشور حکومت نمایند».
فاطمی هنگامی که به تیرک اعدام بسته شد، سه بار فریاد زد: «زنده باد دکتر مصدق، پاینده باد ایران». سرتیپ آزموده، در مصاحبه مطبوعاتی دربارهی آخرین لحظات زندگی دکتر فاطمی گفته بود: «در آن موقع روحیهاش به قدری قوی بود که اگر کسی… از جریان اوضاع اطلاع نداشت، هرگز باور نمیکرد این شخص کسی است که چند دقیقه دیگر باید تیرباران شود».
سرانجام، دکتر فاطمی، با هشت گلوله سربی تیرباران شد. او به هنگام مرگ ۳۷سال داشت. او را بنا به وصیتش، در مزار شهیدان ۳۰تیر ۱۳۳۱، در ابن بابویه، به خاک سپردند.
به این ترتیب سالروز اعدام دکتر حسین فاطمی؛ مردی مثل خورشید، یادآور وفای به عهد و شرافت و میهن پرستی برای جوانان ایرانی است.