معصومه‌ امینی دانش‌آموز پرشور سال‌های آخر دبیرستان در شهر سقز بود که در سال ۵۷ هوادار سازمان مجاهدین شد و در تشکیلات سنقر فعالیت می‌کرد. مجاهدی شاداب و باصلابت با روحیه جمعی و روابط گرم انسانی. معصومه تا سال۶۳ به فعالیتش در تشکیلات مجاهدین ادامه داد و در این سال توسط مزدوران شناسایی و دستگیر شد.
این مجاهد دلیر در زندان اسلام‌آباد به‌شدت شکنجه شد، سپس او را به زندان دیزل‌آباد کرمانشاه منتقل کردند.
معصومه قهرمان در هر شرایطی وفادار به آرمانهایش بود و همواره با عشقی پرشور از سازمان و رهبری می‌گفت و یاد می‌کرد. او که روح و جسمش مجروح از زخمهای شکنجه و تعدیات دژخیمان ولایت فقیه بود، با پایداری و خویشتن‌داری مجاهد‌گونه‌اش و برای این‌که فضای هم‌ زنجیرانش بیش از این آزرده نشود، هرگز از دردها و رنج‌هایش و آنچه دژخیمان بر سرش آورده‌اند، سخن نگفت.
لبخند زیبا و معصومانه‌اش همواره هدیه او به یاران و اطرافیانش بود. یکی از هم بندیهای معصومه می‌نویسد: همیشه احساس می‌کردم او یک انقلابی واقعی است که هرگز به خلق و آرمانهایش پشت نمی‌کند و واقعاً هم او تا آخر متعهد باقی ماند. در زندان گوهردشت در حل و فصل تضادهای بند و اعتراضات، همیشه جلودار بود و به‌همین جهت او را مرتب به انفرادی می‌بردند و شکنجه می‌کردند.
در سال ۶۷در زندان گوهردشت، ارتباط او با تشکیلات برادران و نوشته‌های آنها لو رفت و معصومه‌ٔ قهرمان در سلول انفرادی با چنان شجاعتی فریاد زد و گفت همه چیز لو رفته که همه شنیدند و توانستند به‌موقع ملاتهایشان را از بین ببرند. دژخیمان به‌سرعت معصومه‌ٔ دلاور را به‌زیر شکنجه بردند و ۳۰۰کابل بر سر تا پای او زدند و او را به یک انبار تاریک منتقل کردند.
لطفا به اشتراک بگذارید:     
🙏لطفا به اشتراک بگذارید